سفارش تبلیغ
صبا ویژن
   RSS  |   خانه |   شناسنامه |   پست الکترونیک |  پارسی بلاگ | یــــاهـو
اوقات شرعی

هدیه - ماوراء

هدیه (چهارشنبه 86/7/11 ساعت 9:55 صبح)

در شهر دور افتاده ای خانواده فقیری زندگی می کردند. پدر خانواده از اینکه دختر ۵ ساله اشان مقداری پول برای خرید کاغذ کادوی طلایی رنگی مصرف کرده بود ناراحت بود؛ چون همانقدر پولم به سختی به دست می آمد؛
دخترک با کاغذ کادو یک جعبه را بسته بندی کرده و آنرا نزد پدرش برد و گفت بابا این هدیه من است به شما.
پدر جعبه را از دخترک گرفت و آن را باز کرد .
داخل جعبه خالی بود !!
پدر با عصبانیت فریاد زد مگر نمی دانی وقتی به کسی هدیه میدهی باید داخل جعبه چیزی هم بگذاری؟
اشک از چشمان دخترک سرا زیر شد و با اندوه گفت: بابا جان من پول نداشتم ولی در عوض هزار بوسه برایت داخل جعبه گذاشتم.
پدر چهره اش از شرمندگی سرخ شد و دخترش را بغل کرد و او را غرق بوسه کرد.

  • نویسنده: مصطفی فوائدی

  • نظرات دیگران ( )


  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    ناهار 1 دلاری
    [عناوین آرشیوشده]
  •   فیلم‌های ماوراء

  •   يك تكه نان
      سوته دلان
      بوي پيراهن يوسف
      شبهاي روشن
       آرامش در ميان مردگان
      از کرخه تا راين
      رنگ خدا
      خدا نزديک است
      آژانس شيشه اي
      گاهي به آسمان نگاه کن
      هم نفس
      بوي کافور،عطر ياس
      يك بوسه كوچولو
      استعاذه
      وقتي همه خواب بودند
      خواب سفيد
      بيد مجنون
      بچه هاي آسمان
  •   فهرست موضوعی یادداشت ها
  • داستانک[325] . سخن بزرگان[22] . کاریکلماتور[9] . نیایش[7] .
  •   مطالب بایگانی شده
  • زمستان 1386
    پاییز 1386

  •  لینک دوستان من

  • سوته دلان
    هیچوقت
    علی‏وارم
  •   بازدیدهای این وبلاگ
  • امروز: 577 بازدید
    دیروز: 4 بازدید
    کل بازدیدها: 165777 بازدید
  •   درباره من
  • هدیه - ماوراء
    مصطفی فوائدی
  •   لوگوی وبلاگ من
  •      هدیه - ماوراء
  •   اشتراک در خبرنامه
  •